Sibiyā

۵۰۰ هزار تومان!


تصویر ایران چک ۵۰۰ هزار تومانی!

از چهارده - پانزده سالگی حساب و دفتر بابا با من بود. هر وقت چیزی می‌خواستم و به بابا می‌گفتم با خنده جواب می‌داد:

تو که همه چیز دست خودته! بخر دیگه!

حالا نه این که من هم بی حساب و کتاب از جیب بابا پول بردارم. نه! این جوری هم نبود. اصلاً دلیل اینکه بابا همه چیزش را داد دست من همین بود که بچهٔ سر به هوایی نبودم. وگرنه که هیچ آدم عاقلی همهٔ زندگی‌اش را نمی‌دهد دست بچهٔ پانزده ساله.

من هم تقریباً جواب اعتمادش را دادم. فقط در خاطرم است که یک مرتبه با خانواده حرفم شد. فشار روانی که زیاد شد به سرم شد از پول بابا یک پلی استیشن ۴ بخرم که آن روزها تازه وارد بازار شده بود. بر این وسوسه غلبه کردم و نخریدم اما بعدتر گرانی شد. همه چیز چند برابر گران‌تر شد از جمله همین پلی استیشن ۴ و من ماندم و حسرت این که ای کاش خریده بودم آن پلی استشن را!

مدرسه برای دانش آموزان هدایای نقدی لحاظ کرده بود. به بهانه‌های مختلف دانش‌آموزان را با هدایای نقدی تشویق می‌کردند: پیشرفت تحصیلی، مقام و رتبه‌های مدرسه‌ای، منطقه‌ای، استانی و کشوری. این هدایا از ۱۰-۱۵ هزار تومان شروع می‌شد و در مقام‌های کشوری به چیزی حدود یک میلیون تومان می‌رسید که البته دست کمتر دانش‌آموزی به آن می‌رسید. آن روزها مثل حالا نبود که همه چیز گران است. با ده پانزده هزار تومان می‌شد یک ساندویچ مخصوص خرید. حالا یک تی‌تاپ هم به زور می‌دهند.

از این جایزه‌های نقدی زیاد گرفتم. اسکناس‌ها را می‌گذاشتند در پاکت و پاکت را هم تحویل خودمان می‌دادند. یک دفتری هم داشتند که می‌رفتیم زیر اسممان را امضا می‌کردیم که ما تحویل گرفتیم هدیه را!

بیش‌تر این پول‌ها را خرج خرید کتاب می‌کردم. آن سال‌ها دیگر برای خریدن کتاب خیلی کم از بابا پول گرفتم. همین جایزه‌ها و هدیه‌های عید و روز تولد را جمع می‌کردم برای خرید کتاب.

پیش دانشگاهی بودم. تازه دورهٔ تابستانه المپیاد کامپیوتر تمام شده بود و من برگشته بودم مدرسه. کلاس‌های مدرسه هم از تابستان شروع شده بود که من حضور نداشتم. مدرسه باید به من برای مدال برنز کشوری ۵۰۰ هزار تومان جایزه می‌داد. آن سال شهریهٔ مدرسه‌ٔ‌مان شده بود چهار میلیون تومان. تازه رفته بودم مدرسه که رفتم پیش معاون مدرسه. بعد سلام و احوال پرسی و تبریک بهم گفت:

ما باید بهت پانصد هزار تومان پرداخت کنیم. مثل همیشه نقدی بدیم بهت یا از شهریه‌ات کم کنیم؟

من که همیشه دستم توی جیب بابا بود. برایم فرقی نمی‌کرد این ۵۰۰ هزار تومان در جیب من باشد یا بابا. برای همین گفتم از شهریه کم کنند و قرار شد ما به جای ۴ میلیون تومان، ۳.۵ میلیون پرداخت کنیم. من هم اگر پولی احتیاج داشتم از بابا می‌گرفتم!

گذشت و چند صباحی بعد سر کلاس یکی از بچه‌ها پرسید:

جایزه‌ات را دادند یا بالا کشیدند؟!

من هم با خوشحالی جواب دادم که:

آره! از شهریه‌ام کم کردند. قرار شد ما ۳.۵ پرداخت کنیم!

خندید:

نیم میلیون را که به همه تخفیف داده‌اند. ما همه قرار است که ۳.۵ پرداخت کنیم!

من:

عصبانی

نوشته شده در پنج شنبه ۷ دی ۱۴۰۲